رفاقت...

تو کلاس آیین نامه نشسته بودیم که سرهنگ پرسید کی میدونه کجا دور زدن ممنوعه ؟
یکی دستشو بلند کرد و گفت : “تو رفاقت” …
.
.
.
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
.
.
.
با آنکه تو را گرم کند سرد مباش
بر آنکه تو را شفا دهد درد مباش
چیزی به جهان به ز جوانمردی نیست
رسوای زمانه باش و نامرد مباش !
.
.
.
در مرام ما اسیران عاشقی رسمی ندارد
دوستی را میپرستیم چون که پایانی ندارد . . .
.
.
.
در قفس دوست گرفتارم
فکر رهایی نیستم دل به رفاقت داده ام
اهل جدایی نیستم

 

گفت رها کن رفیق را تا به تو دنیا دهم
گفتم که یک موی رفیق را به کل دنیا ندهم
گفت در عوض او ، تو دنیا داری
گفتم که با عشق رفیق است که دنیا دارم



نظرات شما عزیزان:

فاطمه
ساعت15:27---24 آذر 1392
سلام ممنون که لینکم کردی

راستی اسم وبلاگ منو اشتباه نوشتی.. اسم وبلاگم ورود لنگی ممنوع... است

بازم به وبلاگم سر بزن

به امید قهرمانی استقلال در هر سه جام
پاسخ:چشم درست میکنم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : برچسب:, | 19:55 | نویسنده : reza | [ ]